يادم باشد...
یادم باشد که به یادت بیندازم تک سلاح من همین سکوتی است که گاه فرجام عدالتخواهی من است و گاه سوگواره ای بر عمر رفته ی من...
یادم باشد به یادت بیندازم که هرگاه می آیی گل سرخی برای این دل غریبم بیاور و به یاد بیاور نوید لحظه های به ثمر نشستن گل های رازقی در حیاط خلوت دلمان را که عاشقانه می گویند<<چه کور آن زمان که عشق بازی می کرد در چند قدمی زندگی>>
یادم باشد به یادت بیندازم که در گذر گاه زندگی مبادا نا سپاسی کنی که نعمت ها بسیارند و ندیدن رحمت لایزال الهی بسیار بیشتر...
یادم باشد به یادت بیندازم زندگی سوگواره ای بر اشتباهات گذشته نیست.زندگی به تلنگری می ماند برای عبرت آموختن و عمر را کفاف آن نیست که مجلس ختمی همیشگی برای اشتباهات گذشته گرفت...
یادم باشد به یادت بیندازم که قلبم فقط تو را صدا می زند...هیس...گوش کن...فقط و فقط تــــــو ...
سلام به وبلاگ من هم سر بزن
قبلی من بودم...
اصلا نميگم به وبلاگ منم سر بزن چون فايده نداره...
سلام خوبی...جه خبر... وبلاگت خيلی خوبه راستی به منم حتما سربزن...يادت نره ها خب... ديگه...تابعد...بابای
زندگی جرقه ای است بين دو تاريکی!!! به وبلاگ من سر بزنيد: http://summer_rain.persianblog.ir/
وقتی آمدی آبی بيا
harf ra bayad zad , dard ra bayad goft ,sohbat az mehre mano joure to nist, sohbat az motelashi shodane 1 doussssssstist! hamishe sabz bashid !
اری هم فصل من و اين است که باعث از هم گسيختن ريشه های در خاک دويده دوستی می شود.
سلام.وب شما بسيار زيبا و ديدنی بود. مطالب بسيار زيبا نوشته ايد.موفق باشيد